
عنوان کامل این پایان نامه :
بررسی نسب وارث کودک ناشی از تلقیح مصنوعی
تکه هایی از متن :طفل متولد از لقاح مصنوعي از مني شوهر قانوني است و نزديكي تأثيري در نسبت قانوني ندارد.»
حضرت آيت ا.. شيخ يوسف صانعي در مورد تلقيح مصنوعي چنين اظهار نظر فرمودند:
« باردار نمودن مصنوعي زن به نطفه شوهر جايز است، البته بايد از مقدمات حرام پرهيز شود. مثل آنكه تلقيح كننده نامحرم نباشد و... هرچند اينگونه اعمال موجب حرام شدن نطفه و فرزند نمي باشد چون مربوط به مقدمات است و خود مقدمات حرام است و فرزند متعلق به زن و مرد صاحب نطفه مي باشد و همه احكام فرزند را دارا است.»
البته در مقابل نظرات ابراز شده در صفحات قبل، عده اي از فقها لقاح مصنوعي را اصولاً جايز نمي دانند و آن را غير مشروع مي دانند. و استدلال آنها هم اين است كه در شرع مقدس امر فروج، مسئاله مهمي است و تأكيد فراواني براي حفظ آن در شرع شده است از جمله آيه 30 سوره نور كه مي فرمايد: «قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن» خدا فرموده كه زنان فروج خود را حفظ كنند و در اين آيه متعلق ذكر نشده و نگفته كه از چه چيز حفظ كنند و اختصاص به نزديكي و مقاربت نداده است.
و در علم اصول هم اجماع وجود دارد كه هر گاه متعلق ذكر نشود، افاده عموم مي كند يعني از هر چيزي حفظ كن.
مرحوم حضرت آيت ا...ميلاني معتقد به عدم جواز تلقيح مصنوعي بوده ولي طفل حاصل از آن را به صاحب نطفه ملحق مي دانند.
مرحوم حضرت آيت ا....بروجردي قدس سرهشريف تلقيح مصنوعي مني زوج به زوجه را محل تأمل و اشكال مي دانستند.
در مجموع به اين نتيجه مي رسيم كه طفل متولد از تلقيح مصنوعي زن با اسپرم شوهر به زوجين ملحق مي شود و اين طفل از هر جهت حاصل از نزديكي طبيعي فرقي ندارد. نزديكي جنسي هم كه در موارد 1158و1159 ق.م ذكر شده است به اين دليل است كه نزديكي فرد شايع ايجاد جنين است و خصوصيتي در نزديكي وجود ندارد كه آن را تنها راه تحقق نسب مشروع و طبيعي بدانيم. پس طفل حاصل از تلقيح مصنوعي زن با اسپرم شوهر، نسب مشروع دارد و به زوجين ملحق مي شود و اينكه شوهر تلقيح را انجام دهد يا شخص ثالث تأثيري در نسب مشروع طفل ندارد و همچنين اينكه طرفين آگاه به اين عمل باشند يا خير باز هم تأثيري ندارد و همة آثار نسب مشروع بر اين طفل بار مي شود.
گفتار دوم- آثار مالي و غير مالي نسب ناشي از تلقيح مصنوعي با اسپرم شوهر
بند اول- آثار مالي
الف) توارث
توارث از باب تفاعل به معناي ارث بردن از يكديگر است. طبق ماده 861 قانون مدني كه مي گويد« موجبات ارث دو امر است: نسب و سبب» ، نسب يكي از موارد تحقق توارث است و طفلي كه نسب مشروع دارد ارث مي برد از اقوام و از اوهم ارث برده مي شود به شرط تحقق موجبات ارث.
شرط وراثت در ماده 875 قانون مدني ذكر شده و آن عبارت از اين است كه در حين فوت مورث، وارث زنده باشد و اگر حمل است نطفه او حين الموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بميرد.
در مورد مسأله ما هم اگر اسپرم شوهر قبل از فوت با تخمك زن تركيب شود و نطفه تشكيل شود در اين صورت اگر زنده هم متولد شود همچون فرزند حاصل از نزديكي طبيعي ارث مي برد ولي اگر بعد از فوت شوهر نطفه تشكيل شود، در اين صورت فرزند حاصل از لقاح مصنوعي از پدر خود ارث نخواهد برد. و دليل آن هم اين است كه به محض فوت شخصي، قهراً وبلافاصله ماترك او به ورثه موجود انتقال پيدا مي كند و اسپرم بدون تركيب با تخمك حمل نيست كه بگوئيم ارث مي برد.
ولي اين ماده و اين استدلال جاي بحث و بررسي بيشتري دارد و اين مسئاله قراردادي را مي توان متناسب با نيازهاي جامعه و مسائل جديد تغيير داد.
ب) نفقه
طبق ماده 1196 قانون مدني، فقط اقارب نسبي در خط عمودي اعم از صعودي يا نزولي ملزم به انفاق يكديگرند.
فرزند ناشي از تلقيح مصنوعي با اسپرم شوهر همچون فرزند ناشي از نزديكي زن و شوهر شرايط داشتن حق نفقه را دارد.
ج) ساير روابط مالي
در مورد اين موارد هم مثل هزينه آموزش و پرورش و حضانت و تربيت كودك، اين طفل همچون طفل ناشي از نزديكي زوجين بايد در اين موارد هم تأمين شود و اين هزينه ها در صورت حيات پدر بر عهده او و در صورت فوت پدر بر عهده مادر است و پدر يا جد پدري به عنوان ولي قهري موظفند فرزند ناشي از تلقيح مصنوعي را نگاهداري و اموال او را محافظت نمايند.
بند دوم- آثار غير مالي
الف) حرمت نكاح
طفل ناشي از تلقيح مصنوعي در اين مورد هم مثل كودك ناشي از مواقعه است و تمام آثار نسب مشروع بر او بار مي شود و طبق ماده 1045 قانون مدني نمي تواند با پدر و اجداد و مادر و جدات هر قدر كه بالا رود و با اولاد هر قدر كه پايين رود و با برادر و خواهر و اولاد آنها هر قدر كه پايين رود و همچنين با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر ومادر و اجداد و جدات ازدواج كند.
ب) حضانت
در مورد حضانت هم فرزند ناشي از لقاح مصنوعي با فرزند ناشي از مواقعه تفاوتي ندارد و حضانت به معناي نگاهداري اطفال از جهت جسمي و روحي و تربيتي است و طبق مواد 1168 و 1179 نگاهداري اطفال هم حق و هم تكليف ابوبين است و در صورت فوت يكي از ابوبين حضانت طفل با آنكه زنده است خواهد بود هر چند متوفي پدر طفل بوده و براي او قيم معين كرده باشد. هيچ يك از ابوبين حق ندارند در مدتي كه حضانت طفل بر عهده آنهاست از نگاهداري امتناع كند
ج) تربيت
تربيت در لفظ به معناي پروردن و پرورانيدن و آموختن آداب و اخلاق و پرورش روح و جسم است و در اصطلاح حقوقي به معناي پرورش روحي و اخلاقي يا معنوي اطفال به كار رفته است.
در حقوق اسلام به امر تربيت اهميت فوق العاده اي داده شده و يكي از وظايف مهم والدين تربيت فرزندان عنوان شده است. مواد 1104و1178 قانون مدني به اين امر پرداخته اند.
د) ولايت
ولايت ر لغت به معني حكومت كردن است و همچنين به معناي دوست داشتن، ياري دادن و تصرف كردن و تسلط پيدا كردن آمده است.
قهري در لغت به معناي جبري و اضطراري است. ولايت در اصطلاح حقوقي و حقوق مدني عبارت از قدرت و اختياري است كه برابر قانون به يك شخص ذيصلاح براي اداره امور محجور واگذار شده است كه اقسامي دارد: 1- ممكن است به حكم مستقيم قانون باشد 2- به موجب وصايت 3- به حكم دادگاه ( ولايت قيومت)
ولايتي كه به حكم مستقيم قانون باشد ولايت قهري ناميده مي شود. يكي از آثار نسب مشروع هم ولايت قهري است و چون فرزند ناشي از تلقيح مصنوعي با اسپرم شوهر هم داراي نسب مشروع است ولايت قهري اين طفل با ولايت طفل ناشي از مواقعه تفاوتي ندارد.
طفل ناشي از تلقيح مصنوعي نيز تا زماني كه به سن بلوغ و رشد برسد تحت ولايت قهري پدر و جد پدري است و اگر بعد از بلوغ معلوم شود كه اين كودك غير رشيد است يا داراي جنون مي باشد و سفه يا جنون وي به زمان صغر اتصال دارد تحت ولايت پدر و جد پدري است.
متن کامل در لینک زیر
